متن زير برگرفته از کتاب شکار کرکس ها نوشته محمد ستاري وفايي است .


((اگر دربيان، تصويري از زمان  را ساخته و شکل شب و روز در آن به طور ساده اي به تصوير کشيده شود . به نظر مي رسد اين چنين باشد فردي در ته چاهي مستقر است و محيطي غير از آن محيط را هم نمي شناسد و روشنايي را از دهانه ي چاه مي بيند .حال از روي دهانه چاه ، پارچه اي که عرض آن به اندازه قطر چاه است و در اندازه هاي مساوي سفيد و سياه بافته شده و پارچه از يک حلقه اي در يک طرف چاه باز و پس از عبور از روي دهانه ي چاه در طرف ديگر به حلقه ي ديگر پيچيده مي شود اين کار به طور منظم و پيوسته انجام مي گيرد  مي گيرد. بديهي است با عبور اين پارچه از روي دهانه چاه روشنايي درون چاه تغيير مي کند .يعني وقتي قشمت سفيد روي دهانه قرار مي گيرد درون چاه روشن و برعکس ،وقتي قسمت سياه پارچه عبور مي کند پارچه عور مي کند ،چاه تاريک مي شود .فرد مستقر در چاه روشنايي را روزو تاريکي را شب مي شناسد .در صورتي که اين شب و روز در ته چاه ناشي از حرکت پارچه اي دو رنگ از روي دهانه چاه ايجاد مي شود و اين کار بنا به اراده اي نظم پيدا مي کند . اين اين شب و روز که واحدي از زمان براي فرد مستقر در ته چاه است ، آيا براي صاحب آن ارائه (اراده)  هم واحدي از زمان است ؟معلوم است که اين چنين نيست ، چون او است به اراده او تاريکي و روشنايي درون چاه به وجود مي آيد .در اصل او خالق است و اين شب و روز مخلوق او هستند .اکنون اي برادر عزيز !زمان و مکان را خدا آفريده و اين ها مخلوق او هستند و ما نبايد با فکر ناقص خودمان خالق هستي را در چمبره ي قدرت مخلوقش قرار دهيم تنها اوست که بر همه چيز قادر است




 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویت بلاگ | آموزش تخصصی رویت SF9 World بیع لوازمیدکی دنا .:: الابذکرالله تطمئن القلوب ::. مایکل جکسون - ئی ام جی جی 7 بزرگترین سایت دانلود نرم افزار رایانه کهربا فان MOHOFAR Jeffery